به گزارش شهرآرانیوز؛ ماجرای ولایتعهدی امامرضا (ع) از آن نقاط عطف تاریخی است که علاوهبر تأثیری که بر جغرافیای زمان و مکان خود گذاشته، در طول زمان توانسته است به حیات و بقای شیعه و تثبیت خط امامت، کمک چشمگیری کند. در سالروز اعلام این واقعه و در گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین جوادسلیمانی، عضو هیئتعلمی مؤسسه امامخمینی (ره) و استاد تاریخ اسلام، به ابعادی از این اثرگذاری پرداختهایم.
مسئله ولایتعهدی امام رضا (ع) یکی از مسائل بسیار مهم و عبرت آموز در تاریخ اهل بیت (ع) است؛ چون خلیفه عباسی بعد از سالهای متمادی تجربه و علم به اینکه با زندان و شکنجه و شهادت اهل بیت (ع) نه تنها از میزان نفوذ آن حضرات کم نمیشود، بلکه بیشتر در قلبها اثر میکنند و محبوب مردم میشوند، برای آنکه آنها را به عنوان رقیب دینی سیاسی خود کنار بزند، دست به توطئه ولایتعهدی حضرت ثامن الحجج (ع) زد!
این نقشه در حالی طراحی شد که خلفای عباسی خود را جانشین پیامبر (ص) میدانستند و با اهل بیت (ع) که این جایگاه متعلق به آنها بود، مقابله و دشمنی میکردند، اما مأمون که فردی زیرک و بسیار باهوش بود، به این نتیجه رسید که مقابله با خاندان رسالت دیگر از طریق شکنجه، زندان و به شهادت رساندن اثر ندارد، بلکه کوشید در برنامهای حساب شده به مردم بقبولاند که تصور ذهنی شما درباره اهل بیت (ع) مثل مرجعیت علمی آنها یا ارتباطشان با ملکوت، اشتباه است.
همین باعث شد تا وی ابتدا به امام رضا (ع) بگوید که میخواهم خلافت را به شما بسپارم و، چون حضرت ثامن الحجج (ع) با علم به توطئه او نپذیرفتند، مسئله ولایتعهدی را مطرح و امام را برای پذیرش آن تهدید کرد. وی از این طرح، اهداف متعددی را دنبال میکرد؛ او که خود درگیر نزاع و کشمکش با برادرش امین بود، از محبوبیت امام رضا (ع) اطلاع داشت و میخواست شورش علویان را بخواباند و ازسوی دیگر به مرجعیت دینی و قداست اهل بیت (ع) با تهمت قدرت طلبی امام رضا (ع) لطمه بزند.
مأمون با اجرای نقشههایش میکوشید با ولایتعهدی امام رضا (ع)، ایشان را هم در گناهان و خطاهای خود شریک کند و اشتباهات و ظلمهای خودش را به نام حضرت تمام کند تا این چنین، قداست و محبوبیت ایشان از بین برود. حضرت علی بن موسی الرضا (ع) درپی تهدید مأمون، به ناچار این ولایتعهدی را پذیرفتند، اما شرطی گذاشتند که همه نقشههای خلیفه عباسی را نقش بر آب کرد. ایشان فرمودند: من در هیچ کدام از امور و کارهای دولتی و عزل ونصبها دخالت نمیکنم.
نکته مهم آنکه امام رضا (ع) از شرایط به وجودآمده برای تقویت جبهه علویان و شیعیان استفاده کردند و کوشیدند آنها را از زیر فشار و ظلم عباسیان خارج کنند. مأمون دنبال این بود که با برگزاری جلسات مناظره با حضور بزرگان ادیان و سران مکاتب، مرجعیت علمی امام را زیر سؤال ببرد، ولی عالم آل رسول (ع) نه تنها در همه مناظرات پیروز میدان بودند، بلکه توانستند جایگاه علمی خود را تثبیت کنند و بگویند که خلافت از آن اهل بیت (ع) است.
بعد از جنگ صفین و نهروان که امیرالمؤمنین (ع) به عنوان حاکم و خلیفه مسلمین به امامت خود و غصب خلافت الهی تصریح میکردند، در دوران دیگر ائمه (ع) به قدری اختناق بود که آنها نمیتوانستند بگویند امامت و خلافت از آن ماست. تنها زمانی کوتاه در دوران امامت امام صادق (ع)، این فرصت فراهم شد، اما با روی کار آمدن منصور بازهم خفقان و فشار غلبه کرد و حکومت با هرگونه اظهار به امامت مقابله میکرد.
در زمان مأمون و ماجرای ولایتعهدی که امام رضا (ع) در مناظرات رسما فرمودند امامت به ما تعلق دارد، بار دیگر امامت اهل بیت (ع) اعلان و باعث شد اعتقادات شیعه از فراموشی، رها و مجددا بیان و تثبیت شود. مأمون که میدید مرجعیت و شخصیت علمی امام رضا (ع) نه تنها زیر سؤال نرفته، بلکه تثبیت هم شده است و حضرت دربین مردم، محبوبیت بیشتری یافتهاند و ولایت و حاکمیت اهل بیت (ع) را تثبیت میکنند، این موضوع را تهدید علیه خلافت خود میدانست و نتوانست وجود مقدس امام (ع) را تحمل کند و نهایتا ایشان را به شهادت رساند.
ماجرای ولایتعهدی امام رضا (ع) علاوه بر تأثیراتش بر حیات و بقای شیعه، نکات آموزنده بسیار برای امروز ما دارد؛ نخست آنکه بدانیم گاهی مصلحت اقتضا میکند شخصیتی مثل امام معصوم (ع) در دربار خلیفه جائر و ظالم وارد شود؛ چنان که امام رضا (ع) برای حفظ مصالح اسلام چنین کردند؛ چون اگر ولایتعهدی را نمیپذیرفتند، به شهادت میرسیدند و همین برای جامعه اسلامی به ویژه شیعیان، چالشهای جدی ایجاد میکرد.
ورود امام رضا (ع) به دستگاه خلافت، موجب تقویت جبهه شیعی و تثبیت جایگاه امامت شد. امروز نیز چنین است. گاهی مصلحت اسلام و مسلمین اقتضا میکند که امام مسلمین اجازه دهد شخصیتی برود با کشوری که مستکبر و ظالم است، وارد مذاکره شود. اگر این مصلحت نبود، شیعه در طول تاریخ از بین میرفت، لذا هرگاه ولی فقیه مذاکره و قرارداد و تفاهم را مصلحت ببینند و به آن اذن دهند، باید تن دهیم و اجابت کنیم.
نکته دیگر آنکه در بسیاری از تهدید ها، فرصتهای مطلوب نهفته است؛ مثل ولایتعهدی که اگرچه در ابتدا با متهم کردن امام به اشرافیگری و قدرت طلبی همراه بود و سرانجام به شهادت امام رضا (ع) ختم شد، اما امام با شرکت در جلسات مناظره، جریان شیعی را تقویت و شجره امامت را تثبیت کردند. امروز هم چنین است و ما با تهدیدهای بسیار ازسوی دشمن مواجهیم که در دل آنها فرصتهای بی شمار نهفته است، فقط باید بدانیم چطور از آنها استفاده کنیم.
اینکه امروز ما در منطقه از جبهه مقاومت حمایت میکنیم، باعث تهدید ازسوی دشمن میشود، اما در دل همین تهدید ها، ایران به تکیه گاه مقاومت در منطقه تبدیل شده است. این یک فرصت است یا در جنگ غزه به عنوان یک تهدید بزرگ، فرصت طرح جهانی مسئله فلسطین، مظلومیت مردم آن و حمایت جهانی از جبهه مقاومت به وجود آمد و اعتبار اسرائیل هم زیر سؤال رفت.
نکته مهم دیگر، داشتن بصیرت است. برخی شیعیان معاصر امام رضا (ع) با کوته فکری، برای این پذیرش به حضرت گلایه و شبهه ایجاد کردند، درحالی که ما باید به حکمت کارهای امام معصوم (ع) اعتقاد داشته باشیم. امروز هم در مقابل تصمیمهای ولی فقیه نیازمند بصیرت هستیم تا با حسن ظن و همراهی، جبهه حق تقویت و باطل تضعیف و منزوی شود.